خسرو معتضد:
يكي از عميقترين و پرشور و احساسترين سبكهاي ادبي ايران به نام «سبك هندي» در سخنوري و سرايندگي در هند ريشه گرفت و به ايران انتقال يافت. يك دختر تهراني ملكه هند شد. همسر جهانگير،همانكه آرامگاه تاج محل او با اشعار فارسي همچنان گوهري در بام و برج و عرش معماري هندي ميدرخشيد و چه زيبا نوشته است. «هارولدلمب»نويسنده و مورخ فقيد آمريكايي داستان «عروس ايران» يا سرگذشت مهرالنساء خانم اين دختر زيباي ايراني از اهل قصبه كوچك تهران در پنج قرن پيش را، بچه بودم، حدود شصت و سه چهار سال پيش،خاطرهاي شيرين دارم از آن دوران،بچهاي سخت سيه چرده، سياه خام كه خدمتكار زن خانه هر وقت من چهارساله را در آغوش ميگرفت، ميگفت: اين بچه شبيه بچههاي ايندي (هندي) است.
يک روز ژنرالي هندي بچه ما را كه ديده سيه چرده و سيه فام داشت به ياد فرزند خردسال خودش كه وقتي هند را به عزم جبهههاي جنگ ترك ميكرده يكي دوسالي گذشته حالا ميبينيد، چقدر مورد مهر و نوازش قرار ميدهد سپس محكم و خبر دار ايستاد. به پدرم و من سلام نظامي داد. با گامهاي محكم رفت سوار اتومبيلش كه راننده نظامي هند در آن را برويش گشوده بود شد و دنبال كار خود رفت.
پدرم روزها اين ماجرا را تعريف ميکرد و ما ميخنديديم او ميگفت معلوم شد خسرو ميتواند احترام و توجه يك ژنرال هندي را جلب كند و سيه چرده و سيه فام بودن عيب نيست.
رفتار آن ژنرال تاثير عجيبي در من کرد. پيوسته به هنديها به چشم دوستان نگريستهايم. سالها بعد در دوران مصدق، نهرو نخستوزير هند در نهايت قاطعيت از ايران در مبارزه عليه شرکت نفت انگليس و ايران جانبداري کرد. در سال 1330 در بحبوحه مبارزه ملت ايران با اينکه هند عضو دول مشترک المنافع بريتانيا بود نهرو در يک غروب باراني شديد بمبئي (مامبي امروز) زير بارش باران شديد در حاليکه خيس شده بود طي يک سخنراني به انگلستان اخطار کرد از هرگونه عمليات نظامي عليه ايران که نفت خود را ملي کرده بود خودداري کند. مولانا ابوالکلام آزاد وزير فرهنگ مسلمان هند در همان ايام به ايران آمد. او همان نويسنده کتاب کوروش يا ذوالقرنيني بود. او ثابت کرده بود ذوالقرنيني که در قرآن کريم از او ياد ميشود فقط کوروش ايراني است و نه اسکندر گجسته ملعون فاسد الاخلاق ابوالکلام آزاد نيز در ايران از جنبش ملي کردن نفت حمايت کرد. مطبوعات هند همه طرفدار ايران بودند گفتني است بگويم که خانم حسيني موسس روزنامه انگليسي زبان با نفوذ و کثيرالانتشار اسپات لايت دختر مرحوم سيد جلال الدين حسيني مويد الاسلام کاشاني مدير هفته نامه بينظير حبلالمتين است که از سال 1373 هـ.ش تا سال 1308 هـ.ش که مويدالاسلام در بستر يک بيماري جانکاه خدمت کرد آن روزنامه در شهر بمبئي يا کلکته نشر مييافت و سراسر به زبان فارسي بود و در سراسر قاره آسيا و نيز در مصر و شمال آفريقا و جزاير مديترانه نمايندگي توزيع داشت، در جاهايي که جرايد امروز ايران حتي سوداي آن را هم به دل راه نميدهند.
بارها دولت انگليس درصدد اخراج مويدالاسلام برآمد و حتي دست به دامان دولت ايران در زمان رضاشاه شد و اسناد آن در سازمان اسناد ملي ايران موجود است که مويد الاسلام يا سکوت کند يا از هند اخراج شود. سالها بعد در زماني که دانشآموز بودم انجمن روابط فرهنگي ايران و هند که غالبا سفيري دانشمند، فارسيدان، مترجم و محقق در راس آن بود چون دکتر تاراچند، و چون دکتر ظهيرحسين چون دکتر ذاکر حسين (او بعدها رئيسجمهوري هند شد) محل توجه ايرانيان بود. دوستان هندي من از رقم 30 ميگذرند دکتر عزيزالدين ثماني اتاشه مطبوعاتي و فرهنگي، دکتر شيرواني که دختر و داماد و نوهاش در هواپيمايي بودند که ناو وينسنس در تابستان 1367 با موشک آن جمبوجت را منفجر کرد و 290 کشته بر آبهاي خليج فارس ريخت، ميرزا خليلي شيرازي، سفر شيعه ايراني تبار که فارسي را از من و توي خواننده بهتر سخن ميگفت، نورالحسن آن دکتر خنده روي شيرين گفتار که شش فرزند کوچولو سيه چهره داشت و در مهمانيهاي خانهاش همه ايرانيها خود را در محيطي ايراني مييافتند، دکتر مهتاب ناراين ماتور، اين آخريها وزير مختار جواني که از نسل مهاراجههاي هند بود و سر زبان صحبت ميکرد و روزي مرا با چند روزنامهنگار به رستوران هندي دعوت کرد و آن شبي که همه هنديان دوست و روزنامهنگار را به خانهام دعوت کردم و همه فرمول فسنجان ايراني را از خانم ميپرسيدند و يادداشت ميکردند آن شبي که عثماني دوست هم دانشکدهاي من که سفر هند در امارات متحده عربي شده بود براي تصدي پست تازه خود به دوبي رفته و شش ماه برگشت و دوباره پست کمتري در سفارت هند در ايران عهدهدار شد و گفت: تاب تحمل بيذوقي و ناپروري و شعر ناشناسي اماراتيها را ندارم همه و همه در ذهنم به يادگار مانده است.
به ياد ميآورم در خانه دکتر عثماني همه ادبا و رجال فرهنگي ايران گرد ميآمدند و ساعتها به بحث درباره کتابهاي تازه ميگذشت. هيچ هندي نبود که ايران را دوست نداشته باشد. نورالحسن دکتر در ادبيات فارسي با گويش شيرين هندي ـ پارسي سخن ميگفت بعضي از غروبهاي تابستان در اقامتگاه سفيران وقت هند در نياوران و سپس در مقصود بيک تجريش ضيافت عصرانه و شام برگزار ميشد. اغلب اساتيد دانشگاه، روزنامهنگاران، اهل شعر و ادب در آن مهمانيها دعوت ميشدند. در بحبوحه جنگ عراق با ايران، گاردن پارتي مفصلي در محل رزيدانس (اقامتگاه آن روز سفر در نياوران) برگزار شد. ميليونها تومان پول از فروش يک دستگاه اتومبيل، تعدادي تلويزيون و وسايل خانگي، عرضه اغذيه هندي، طرح پوشاک هندي گردآوري شد که تقديم کميته امداد امام شد يا هر کميته ديگري که هدايا و وجوه مردمي را جمعآوري ميکرد.
ادامه دارد...